اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان ستدن

نویسه گردانی: JAN STDN
جان ستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) جان را گرفتن . کشتن . قبض روح کردن . جان ستادن ، چنانکه عزرائیل :
که مرا فرمود حق کامروز هان
جان او را تو به هندستان ستان
چون به امر حق به هندستان شدم
دیدمش آنجا و جانش بستدم .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.