اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان عزیز

نویسه گردانی: JAN ʽZYZ
جان عزیز. [ ن ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسم بجان عزیز. (بهار عجم ) :
مرا تو جان عزیزی ّ و یار محترمی
بهرچه حکم کنی بر وجود من حکمی .

سعدی .


یار عزیزی که بود نامش افیون
جان عزیزت که تو و جان عزیزم .

جلالای طباطبا (از بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
جان عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو. در هشت هزارگزی جنوب ماکو وهفت هزار و پانصدگزی جنوب باختری ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.