اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان کشیدن

نویسه گردانی: JAN KŠYDN
جان کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) مردن . (بهار عجم ) (آنندراج ). جان فدا کردن :
صدبار جان کشیدن از آن به که پیش خلق
یکبار کس نفس ز پی مدعا کشد.

میرزا طاهر وحید (از بهار عجم ).


خوش آنکه نقل سازم لبهای می پرستش
جانی کشم بپایش جامی کشم ز دستش .

ظهوری ترشیزی (از ارمغان آصفی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
جان در پای کسی کشیدن . [ دَ ی ِ ک َ ک َ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازجان خود فدای جان او کردن . (بهار عجم ) : خوش آنکه نقل سازم لبهای می پر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.