جستجو در پارسی ویکی
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی

نویسه گردانی: JANY
جانی . (اِخ ) مؤلف آتشکده ٔ آذر درباره ٔ وی چنین آرد: علی قلیخان لگزی در تذکره ٔ خود این شعر را به اسم او نوشته است :
اگر بیار من از من کسی دعا برساند
دعا کنم که خدایش بمدعا برساند.

(از تذکره ٔ آتشکده ٔ آذر ص 11).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان جانی

جان جانی . (ص مرکب ) جانی جانی . در تداول عوام بدوستی که کمال یگانگی دارد گفته شود؛ چنانکه دوست جانی جانی گویند یعنی دوست یکدل و یکجان ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی بیگ

جانی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) محمود. دهمین خان از خانان باتوکه بر دشت قبچاق غربی حکومت میکردند و آنان را خانان سیراردو نیز گویند. وی آخرین خان...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشک جانی

خشک جانی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت خشک جان بودن . حالت عاشق نبودن . بدون عاشقی : اگرم جفا نماید ز برای خشک جانی بوفای او که جانم هم از ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سخت جانی

سخت جانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) گران جانی : آزاد کنم ز سخت جانی وآباد کنم به سخت رانی . نظامی .شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خسته جانی

خسته جانی . [ خ َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) غمگینی . دلتنگی . ملولی . غمناکی . غمزدگی .
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیشه جانی

شیشه جانی . [ شی ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت شیشه جان . نازک مزاجی . (یادداشت مؤلف ) : سالم از سنگلاخ تن یک باربا همه شیشه جانی آم...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی آباد

جانی آباد. (اِخ ) قریه ای است از قراء بلوک جویم (خواجه ) و بیدشهر از بلوکات فارس . واقع در جلگه و از شمال بجنوب طول آن چهارفرسخ است و عرض آ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی آباد

جانی آباد. (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان آرد: از بلوک فراشبند است در فارس . طول جلگه فراشبند از مغرب به مشرق تخمیناً ده فرسخ و عرض آن نیز همی...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی آباد

جانی آباد. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان . در 50 هزارگزی خاور رفسنجان و 15 هزارگزی شمال رفسنجان به کرمان سکنه ٔ آن...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانی صیاد

جانی صیاد. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . در 15 هزارگزی جنوب ده دوست محمد واقع شده . سکنه ٔ آن 739 تن . زبان آنان ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.
 
ورود