گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جای بودن نویسه گردانی: JAY BWDN جای بودن . [ دَ] (مص مرکب ) سزاوار بودن . شایسته بودن : به شه نواخته شد فخر دین و جای بودبدین نوازش شاه ار کند تفاخر و ناز.سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی جای خالی بودن جای خالی بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) در جای خود نبودن . سر جای نبودن : در هیچ پرده نیست نباشد نوای توعالم پُر است از تو و خالیست جای تو.صائب... جای بر کسی تنگ بودن جای بر کسی تنگ بودن . [ ب َ ک َ ت َ دَ ] (مص مرکب ) بتنگ گرفتن او را از روی غلبه . مقابل جای واکردن . (بهار عجم ). رجوع به جای بر کسی تنگ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود