گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جای دادن نویسه گردانی: JAY DʼDN جای دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) تمکین . (زوزنی ). || بنشانیدن . قرار دادن : چو این آفرین کرد رستم بپای شهنشه بدادش بر خویش جای .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی جای در دیده دادن جای در دیده دادن . [دَ دی دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) کمال تعظیم و توقیر کردن . (از بهار عجم ). عشق بسیار به آنکس داشتن . (ناظم الاطباء). نهایت ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود