اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جایگیر شدن

نویسه گردانی: JAYGYR ŠDN
جایگیر شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقررشدن . استوار شدن . مستقر شدن . جاگیر شدن . || محترم بودن . درمقام عالی بودن . (ناظم الاطباء).
- جایگیر شدن در دل کسی ؛ مورد پسند او شدن . محبوب او شدن .
- جایگیر شدن در دماغ کسی ؛ فکر او را بخود مشغول داشتن .
- جایگیر شدن سخن در دل کسی ؛ باور او شدن . پذیرفته ٔ وی گشتن :
چو گشت این سخن بر دلش جایگیر
بفرمود تا پیش او شد دبیر.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.