اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جبح

نویسه گردانی: JBḤ
جبح . [ ج ِ ] (ع اِ) خانه ٔ زنبور که در آن شهد نهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موضع مگس انگبین در کوه . جَبح . جُبح . رجوع به این دو کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
جبح . [ ج َ ] (ع اِ) خانه ٔ زنبورکه در وی شهد نهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای کوزانگبین که انگبین در آن کنند. (مهذب الاسماء). ج ،اَج...
جبح . [ ج ُ ](ع اِ) خانه ٔ زنبور که در آن شهد نهد. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). جَبح . رجوع به جَبْح شود. ج جِباح . (دزی ج 1). || چوب پن...
جبة. [ ] (اِ) اسم هندی است و آن نوعی است از چوب در بلاد هند و رنگ او زرد است و... او را به کلکلاخ هندی تشبیه کرده اند و بعضی جیم را ب...
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در نواحی راه خراسان . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 213 شود.
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است به نهروان . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). از دهات نهروان و از اعمال بغداد است . (از معجم البلدان ).
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) موضعی است میان بعلبک و دمشق . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). یاقوت آرد: به جبة عسیل معروف است و آن ناحیه ای ...
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) موضعی است به مصر. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). جبه یا جب موضعی است به مصر. (از معجم البلدان ).
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک یعقوبا. (منتهی الارب ).
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) آبی است در ریگ عالج . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از اعمال بغداد. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.