جدل داشتن . [ ج َ دَ ت َ ] (مص مرکب ) خصومت و دشمنی داشتن . (از آنندراج ) (بهار عجم ) (ارمغان آصفی )
: نیست صائب ملک تنگ عافیت جای دو شاه
زین سبب طفلان جدل دارند با دیوانه ها.
صائب (از آنندراج ).
دلم بلاله و گل بی رخت جدل دارد
بهار داغم از این عیش بی محل دارد.
جلال اسیر (از آنندراج ).