اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جذع

نویسه گردانی: JḎʽ
جذع . [ ج ِ ] (ع اِ) تنه ٔ خرمابن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تنه . (غیاث اللغات ). ساق و تنه ٔ درخت است . (شرح قاموس ). ساق نخل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). تنه ٔ درخت . (ترجمان القرآن عادل ). ج ، جُذوع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) و اَجذاع . (قطر المحیط): وَ هُزّ̍ی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطباً جنیاً. (قرآن 19 / 25). فاجائها المخاض الی جذع النخلة. قالت یالیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیا. (قرآن ، 23/19).و لاصلبنکم فی جذوع النخل . (قرآن 71/20). || بچه ٔ گوسفند در سال دوم . (شرح قاموس ). || بچه ٔ گاو در سال سیم . (شرح قاموس ). شتر در سال پنجم . (شرح قاموس ). || تیر سقف . (ناظم الاطباء). آنچه تیر سقف بر آن قرار دهند. (از اقرب الموارد). ستون . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) :
و لم یر قبل جذعک قط جذع
تمکن من عناق المکرمات .

(از تاریخ بیهقی ص 192).


اما واﷲ لو لا قول واش
و عین خلیفة ۞ لاتنام
لطفنا حول جذعک واستلمنا
کما للناس بالحجر استلام .

(از تاریخ بیهقی ص 190).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
جزع . [ ج َ زُ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ضد صبور (شکیبا). (اقرب الموارد).جازِع . جُزاع . جَزِع...
جزع . [ ج َ زِ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). و رجوع به جازِع و جَزُع شود.
جزع . [ ج ِ ] (اِخ ) دو ده است : یکی بر جانب راست طائف و دیگری بر جانب چپ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از تاج العروس ).
جزا. [ ج َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) پاداش . سزا. داشاد. شیان و مکافات خواه در خیر باشد یا شر. (ناظم الاطباء). عوض نیکی یا بدی . (فرهنگ نظام ). پادا...
جذاء. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَذوَة و جاذی و جَذاة و جِذوة و جُذوة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به کلمات مزبور شود.
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (ع ص ، اِ) رحم بریده و غیرموصول . (آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول . (منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله ٔ آن ر...
جذاء. [ ] (ع اِ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است . (یادداشت مؤلف ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بیت زیر نام موضعی است : بغیتهم مابین جذاء و الحشاو اوردتهم ماءا...
هدیه یا کار کسی را برابر آن چه داده یا کرده عوض دادن.
جزاء. [ ج َ ] (ع مص ) پاداش دادن . (از منتهی الارب )(ترجمان القرآن عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.