جراحت داشتن
نویسه گردانی:
JRʼḤT DʼŠTN
جراحت داشتن . [ ج ِ ح َ ت َ ] (مص مرکب ) زخم داشتن . ریش در بدن داشتن : پس گفتم [ احمدبن ابی دواد ] ای قاسم . گفت لبیک . گفتم تندرست هستی ؟ گفت هستم . گفتم هیچ جراحت داری ؟ گفت ندارم . کسهای خود را نیز گفتم گواه باشید تندرست است و سلامت است . گفتند گواهیم . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 219).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.