جراحت دیده . [ ج ِ ح َ دی دَ
/ دِ ] (ن مف مرکب ) زخمی و خسته . (آنندراج ). خسته و مجروح و کسی که بسیار گرفتار زخم و جراحت شده باشد. (ناظم الاطباء). آنکه زخم یافته . جراحت رسیده
: دلم زان عنبرین مو می گریزد
جراحت دیده از مو می گریزد.
ملاذوقی (از آنندراج ).