جرذ
نویسه گردانی:
JRḎ
جرذ. [ ج َ رَ ] (ع اِ) بیماری ستور، مانند آماس و ترنجیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر ورمی که در پی ستور پدید آید. (از اقرب الموارد). ورم پی دایه ، و آن هرگونه تورم و برآمدگی عصب باشد که در پی دایه حادث گردد، خواه در ظاهر کعب باشد و خواه درون آن ، علتی است در پای ستور. جَرَد. لغتی است در آن . (متن اللغة). || از عیوب اسب است و آن علتی است در پاها که بر مفصل در زیر پی ها از خارج و داخل پدید آید و از عیوب فاحش بشمار است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 27). و رجوع به جرد شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جرز. [ ج َ رَ ] (ع ص ، اِ) زمین بی نبات که هیچ نرویاند یا آنکه علف وی خورانیده باشند یا زمین باران نرسیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ...
جرز. [ ج ُ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از ملوک اطراف سرزمین بلهرا که او را ملک الجرز میخواندند و لشکریان فراوان داشت . (اخبار الصین والهند ص 12 س ...
جرز. [ ج ِ ] (اِخ ) جرس . رجوع به کلمه ٔ مزبور و قاموس الاعلام ترکی ذیل جرس شود.
جرض . [ ج َ ] (ع مص ) خبه کردن کسی را. (از منتهی الارب ). خفه کردن . (ناظم الاطباء). خفه کردن کسی را. (از اقرب الموارد).
جرض . [ ج َ رَ ] (ع مص ) فروخوردن خدو را به اندوه . (از منتهی الارب ). (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گلو درماندن طعام و جز...
نام قناتی است جاری درکوشن علیای ممقان