اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جرس زدن

نویسه گردانی: JRS ZDN
جرس زدن . [ ج َ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) به آواز درآوردن آن را. (آنندراج ) (بهارعجم ) (ارمغان آصفی ). جرس جنباندن . جرس کوبیدن :
بصد رنج دل یک نفس میزنم
بدان تا نخسبم جرس میزنم .

نظامی (از بهارعجم ).


در ره عشقت نفسی میزنم
بر سر کویت جرسی میزنم .

نظامی .


رجوع بجرس جنبانیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.