جرم
نویسه گردانی:
JRM
جرم . [ ج َ ] (پسوند) در فارسی مزید مؤخر امکنه قرار گیرد چنانکه : ماجرم ، جاجرم . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
جرم . [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک بدخشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلادی است وراء ولوالج نزدیک بدخشان . (از تاج العروس ). شهری است...
جرم . [ ج َ ] (اِخ ) نام بطنی است از عرب قضاعه . (منتهی الارب ). مؤلف صبح الاعشی دارد: جرم ، طائفه ٔ هفتم از قضاعه است و آنان اولاد جرم ...
جرم . [ ج َ ] (اِخ ) نام بطنی از طائفه ٔ طی است . (منتهی الارب ). مؤلف صبح الاعشی آرد: بطنی است از قبیله طی بدین نام و نسب ، بنوثعلبةبن ...
جرم . [ ] (اِخ ) قصبه ای است از توابع طوس و در پای آن قلعه و چند پاره دیه است که از توابع آن است . (نزهة القلوب ج 3 ص 151).
جرم . [ ج َ] (اِخ ) ابن عمروبن غوث . از طائفه ٔ طی . او جدی است جاهلی و از اولاد وی «بنوجیان » است آنان در غزة و دارم و بلدالخلیل (در فلسطین...
جرم . [ ] (اِخ ) ابن کهلان . از علمای انساب یمن بود. رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 395 شود.
تنمایه, جِرم مفهومی بنیادی در فیزیک است که به طور شهودی «مقدار مادهٔ موجود در جسم» را مینمایاند.
(فیزیک/ شیمی)
جُرم: jorm این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی آستار می باشد
جرم بخش . [ ج ُ ب َ ] (نف مرکب ) جرم بخشنده . آن که گناهکار را عفو کند : ساقیا می ده که رندیهای حافظ عفو کردآصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش .ح...
جرم پوش . [ ج ُ ] (نف مرکب ) آن که گناه پوشد. (یادداشت مؤلف ) : در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش .حافظ.