جرم
نویسه گردانی:
JRM
جرم . [ ج َ ] (اِخ ) نام بطنی است از عرب قضاعه . (منتهی الارب ). مؤلف صبح الاعشی دارد: جرم ، طائفه ٔ هفتم از قضاعه است و آنان اولاد جرم بودند که نام وی علاف بن زبان بن حلوان بن عمران بن حافی بن قضاعه است ، حمدانی گوید: بنوجشم و بنوقدامه و بنوعوف از این طائفه اند. و در عبر آمده است که جماعتی ازاصحاب از این طائفه اند. خود گویم که قاضی ولی الدین بن خلدون به وهم افتاده و آنان را کسانی دانسته که دربلاد غزه بودند ولی چنانکه در جای دیگر ذکر کردیم آنان «جرم » طائفه ٔ طی اند، نه جرم طائفه ٔ قضاعه . و صاحب حماه در تاریخ خود، تنوخ را از این طائفه دانسته ولی آنچه ابوعبید گفته مقرون بتحقیق است . و آن اینکه آنان سه بطن از قحطانیه بودند گوید: نزار و اخلاف (یعنی اسد و غطفان ) همو و بدین جهت به تنوخ موسوم شدند که آنان بر مقام کردن در جایی بشام تحلیف کردند و تتنخ به معنی مقام کردن است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 318).
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جرم . [ ج َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). قطع کردن . (از نشوء اللغة ص 4). || درودن بار خرما و غیر آن را. (از م...
جرم . [ ج َ ] (معرب ، ص ) معرب گرم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین سخت گرم . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال : بلاد...
جرم . [ ج َ ] (پسوند) در فارسی مزید مؤخر امکنه قرار گیرد چنانکه : ماجرم ، جاجرم . (یادداشت مؤلف ).
جرم . [ ج َ رَ ] (ع مص ) خوردن گرفتن جرام خرما را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) خطا و گناه . (از اقرب الموارد).- لاجرم ؛ لابد ...
جرم . [ ج ِ ] (اِ) آنچه از دود چسبنده بماند بر ته سیگار و دسته ٔ چپق و میانه ٔ قلیان و جز آن . || فشرده . درد. آب و روغن گرفته ٔ هرچیز. ثفل . چ...
جرم . [ ج ِ ] (ع اِ) تن . (منتهی الارب ) (دهار). تن و جثه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بدن . (از متن اللغة). تن حیوان و جز آن . (ازاقرب الموار...
جرم . [ ج ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جارم ؛ درونده و فراهم آورنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع بجارم شود.
جرم . [ ج ُ رُ ](ع اِ) ج ِ جِرم . (از منتهی الارب ). رجوع بجرم شود.
جرم . [ ج ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ جِرمَة. (منتهی الارب ). رجوع به جرمه شود.
جرم . [ ج ُ ] (ع اِ) گناه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (غیاث اللغات ). گناه . خزده . خطا.(ناظم الاطباء). ذنب . تعدی . (ا...