اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جزائر

نویسه گردانی: JZʼʼR
جزائر. [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جزیره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به جزیره شود. || جج ِ جَزور، بمعنی مطلق شتر یا ناقه ای که نحر شده باشد. (از اقرب الموارد). || نام سلاح جنگ و آن بندوقی کلان باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به جزایر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
جزائر زنج .[ ج َ ءِ رِ زَ ] (اِخ ) جزائرالزنج . جزائریست که معادن بلور دارند. رجوع به الجماهر بیرونی ص 184 شود.
جزائر آبی . [ ج َ ءِ رِ ](اِخ ) جزائر سیانه ۞ . جزائریست که در نزدیکی بسفر ترکیه (بوغاز اسلامبول کنونی )واقع شده اند. (از تاریخ ایران باستان ...
جزائر دریا. [ ج َ ءِ رِ دَرْ ] (اِخ ) نام یکی از نواحیی که تحت حکومت داریوش بوده و ذکر آن در کتیبه ٔ بزرگ داریوش آمده است . رجوع به تاری...
جزایر ملوک (ملوکز، جزایر ملوکن، جزایر ادویه) یکی از جزایر مجمع‌الجزایر اندونزی است که در بخشی از منطقهٔ آبی جنوب شرق آسیا واقع شده‌است. این جزایر در ش...
جزائر خالدات . [ ج َ ءِ رِ ل ِ ] (اِخ ) همان جزائرالسعادة است که منجمان در آثار خود آورده اند. این جزائر در بحر محیط در اقصای مغرب قرار گرفته ...
جزائر سعادات . [ ج َ ءِ رِ س َ ] (اِخ ) همان جزائرالخالدات است . رجوع به جزائر خالدات شود.
جزائر مزغنای . [ ج َ ءِ رِ ؟ن ْ نا ] (اِخ ) نام ناحیه ای است به اندلس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 54 شود.
جزائر میورقة. [ ج َءِ رِ ؟ ] (اِخ ) جزیره های پربرکتی است در اندلس که میوه ها و مراعی بسیار و آب و هوای لطیف و پاک و بدون آفت و عاهة دارد. ...
جزائر دیوامحل . [ ج َ ءِ رِ ؟ ] (اِخ ) نام جزائری بحدود چین و جاوه و بنگاله . رجوع به از سعدی تا جامی ص 434 شود.
جزائر بنی مرغنای . [ ج َ ءِ رِ ب َ م َ غ َ ] (اِخ ) شهریست به مغرب . (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.