اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جزء

نویسه گردانی: JZʼ
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن ضرار غطفانی . مرزبانی در معجم خود او را از شعرای مخضرم دانسته و گفته است : او عمربن خطاب را رثا کرده است . (از الاصابة فی تمییزالصحابة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جزء. [ ج َزْءْ ] (ع مص ) بخش کردن و پاره پاره نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاره پاره کردن . (دهار) (ناظم الاطباء). تقسی...
جزء. [ ج ُزْءْ ] (ع اِ) پاره و بخش . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). پاره . (ترجمان القرآن عادل بن علی ). چیزیست که کل...
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) (رمل ...) ریگزاری است که دو ماه درازی آن است و بین شجر و یبرین قرار گرفته ، و افناءقبایل یمن و معد و عموم بنوخویلد...
جزء. [ ج َزْءْ ] (اِخ ) (نهر...) بنزدیکی عسکر مکرم در نواحی خوزستان قرار دارد. (از معجم البلدان ).
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ )نسب وی معلوم نیست (غیرمنسوب ). ابن منده وی را در عداد اهل شام آورده ، و طبرانی از طریق معاویةبن صالح روایتی نقل ...
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن جزء. از مردم بلاد باهله است . رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 81 شود.
جزء. [ج ُزْءْ ] (اِخ ) باهلی . پسر جزٔبن جزء و یکی از مردان بلاد باهله است . رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 81 شود.
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) سدوسی . همان جرول سدوسی است . رجوع به جرول و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
جزء. [ ج َزْءْ ] (اِخ ) ابن انس سلمی . ابن ابی عاصم او را ذکر کرده است . وی از روات بود و از طریق نائل بن مطرف ... روایت دارد. رجوع به الاص...
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن الجدرجان ۞ بن مالک یمانی . وی از اصحاب و روات بود. و ابن منده از طریق هاشم بن محمد از وی روایت کند. رجوع به ...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.