جز ناصیةالاسیر. [ ج َزْ زُ ی َ تِل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) بریدن موهای ناصیه ٔ اسیر. قلقشندی آرد: از سنت های بلاگونه ٔ عرب در جاهلیت اینکه ، چون مردی را به اسارت میگرفتند، سپس میخواستند بر او منت نهند و آزادش سازند، موهای ناصیه ٔ وی را می بریدند و آنرا در تیردانی چرمین قرار میدادند. (از صبح الاعشی ج
1 ص
408). آلوسی آرد: از قواعد مذهبی عرب جاهلی اینکه ، چون میخواستند براسیری که از اشراف بود رحمت آرند، موهای جلو سر او را می تراشیدند و آزادش میساختند و مرد آزادشده آنرا نگه میداشت و به آن افتخار میکرد. و چه بسا اتفاق می افتاد که با اسیرانی که از اشراف هم نبودند این عمل را انجام میدادند و آزادشده آنرا مایه ٔ افتخار خود میدانست . (از بلوغ الارب ج
3 صص
15 -
17)
: جززنا نواصی فرسانهم
و کانوایظنون ان لاتجزا.
(از صبح الاعشی ).
و اذ جزت نواصی آل بدر
فأدوها و اسری فی الوثاق .
(از بلوغ الارب ).
عظمت دسیعته و فضله
جزالنواصی من بنی بدر.
(از بلوغ الارب ).