اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعم

نویسه گردانی: JʽM
جعم . [ ج َ ] (ع مص ) پوزبند بر دهن شتر کردن تا از چریدن و گزیدن بازماند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جام غرور. [ م ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب غرور. هوای نفس . غرور جوانی : کسی ز جام غرور زمانه مست مباد. اوحدی .رجوع به غ...
جام غولک . [ ل َ ] (اِ مرکب ) اصطلاح عامیانه ، حقه . حیله . خدعه . مکر. فریب . جنقولک .
جام حمام . [ م ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) طاسی که بدان آب بر سر ریزند : چنان زآتش آن چهره گرم شد صحبت که ساغر از عرق باده جام...
جام دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) پیاله دادن . قدح دادن : فرنگی صفت جام عالی بده اگر میدهی پرتگالی بده .عالی شیرازی (از ارمغان آصفی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خنده ٔ جام . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موج جام شراب . (غیاث اللغات ). پرتو شراب . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع).
هفت خط جام . [ هََ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قدما جام را با هفت خط مجسم کرده اند که به ترتیب از بالا به پایین عبارت است از: خط جور، خط بغداد...
جام اسکندر. [ م ِ اِ کَ دَ] (اِخ )پیاله آب مانده می خورد زردی که از این دیگر برنگردی//////////////////////////////////////////////////////////////////...
جام نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) جام گزاردن ، جام دادن : آن جام طرب شکار بر دستم نه وآن ساغر چون نگار بر دستم نه .کمال اصفهانی (از...
جام هلالی . [ م ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیاله ای که شکل هلال داشته باشد. (آنندراج ) : ز دل بجام ۞ هلالی هزار ریشه ٔ غم که صیقل آ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۲ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.