اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعم

نویسه گردانی: JʽM
جعم . [ ج َ ع ِ ] (ع ص ) بی اشتها به طعام . کسی که میل و اشتها به غذا ندارد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
جام . (اِخ ) تربت جام ... نام یکی از بخشهای هفت گانه ٔ شهرستان مشهد که محدود است از طرف خاور به رودخانه ٔ هریرود که مرز ایران و افغانستان ر...
جام . (اِخ ) معرفة، نام ولایتی است از اعمال نیشابور. (منتهی الارب ). شهر کوچک و مرکز بخش تربت جام از شهرستان مشهد است که در 144 هزارگزی م...
جام . (اِخ ) نام پسر نوح علیه السلام که بعد طوفان زنده بود. (شرفنامه ٔ منیری ). ظاهراً مصحف حام است . رجوع به حام شود.
ته جام . [ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) باقیمانده ٔ شراب در جام . (ناظم الاطباء). ته پیاله . رجوع به ته و ترکیبهای آن شود.
خط جام . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطهایی که در جام جم است و در غیر این نیز می آید. (آنندراج ) : باده ۞ مشک است و زعفران در ج...
گل جام . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) شیشه های رنگین که در عمارت خانه و حمام و در تابدانها تعبیه کنند وآنرا آینه جامی نیز میگویند. (آنندراج ) : روشن بو...
جام جم، منظومه‌ای به زبان فارسی است که بر قالب مثنوی سروده شده‌است. شاعر این اثر، اوحدی مراغه‌ای، شاعر و عارف ایرانی است که به سال ۷۳۸ ه.ق مصادف با ۱۳...
جام جم، منظومه‌ای به زبان فارسی است که بر قالب مثنوی سروده شده‌است. شاعر این اثر، اوحدی مراغه‌ای، شاعر و عارف ایرانی است که به سال ۷۳۸ ه.ق مصادف با ۱۳...
نوش جام . (اِ مرکب ) پیاله ٔ شراب خوری . (ناظم الاطباء). جام می گساری . (تعلیقات وحید بر شرفنامه ٔ نظامی ). پیاله ٔ شراب . (فرهنگ فارسی معین ) : ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.