جغرافی
نویسه گردانی:
JḠRʼFY
جغرافی . [ ج َ فی ی ] (معرب ، ص ، اِ) جغراف . جغرافی دان . عالم جغرافیا. || جغرافی . علم جغرافی . جغرافیا. (دزی ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جغرافی . [ ج ُ ] (معرب ، اِ) جغرافیا. رجوع به همین لغت شود. || (ص ) جغرافی دان .
(عربی شده از یونانی و لاتین: geographia؛ دانش بررسی زمین)؛ همتای پارسی این است: اژنامانزا ežnāmānzā (اژنا: سغدی žnā: دانش با مان: پهلوی بررسی و زا: او...
جغرافی دان . [ ج ُ ] (نف مرکب ) داننده ٔ جغرافی . داننده ٔ جغرافیا. کسی که بعلم جغرافیا آشناست .