جف . [ ج ُف ف ] (ع اِ) غلاف شکوفه ٔ خرما. (منتهی الارب ). پوست کارد
۞ . (مهذب اسماء). || پوست غنچه ٔ شکوفه ٔ ناشکفته . || ظرفی از چرم که سربند ندارد. || مشک کهنه که نیم آنرا ببرند و مانند دلو سازند. || تغار تراشیده از بیخ درخت خرما. || پیر کهنسال . || هر چیز میان تهی و کاواک . (منتهی الارب ).
-
جف الشی ٔ ؛ شخص آن . (ذیل اقرب الموارد).
-
جف مال ۞ ؛ مصلح آن . (منتهی الارب ). مصلح چارپایان .