جفا کار. [ ج َ ] (ص مرکب ) که جفا پیشه دارد. که عمل او جفاست . جفاکاره . جفاپیشه . جفاکیش . جفاجوی . ستمگر.بیدادگر. که کار او جور و جفاست . جافی
: بر وفای وعده ٔ نیک و جزای خیر کرد
بر وفاداران بشیری بر جفاکاران نذیر.
سوزنی .
الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن .
سعدی .
دگر به یار جفاکار دل مده سعدی
نمیدهیم و بشوخی همی برند از پیش .
سعدی .
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند.
سعدی .