اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جفت گشتن

نویسه گردانی: JFT GŠTN
جفت گشتن . [ ج ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) جفت گردیدن . پیوستن نرینه و مادینه به یکدیگر : روزی دو آهو را دید که با هم جفت گشتند. (مجمل التواریخ ). || همسر گردیدن زن و مرد. ازدواج . زناشوئی . زن و شوهر شدن . || قرین و دمساز گردیدن . ملازم گشتن :
سخن زین نشان مرد دانا نگفت
برآنم که با دیو گشتی تو جفت .

فردوسی .


وزان پس به بندوی و گستهم گفت
که ما با غم و رنج گشتیم جفت .

فردوسی .


بکرد آن جوان آنچه بندوی گفت
وزآنجایگه گشت با باد جفت .

فردوسی .


چو پیغام گرسیوز او را بگفت
سیاوش به دل گشت با درد جفت .

فردوسی .


با هزاران غصه و غم گشته جفت
کای عجب این مرغ کی آید به گفت .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.