اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جفته انداختن

نویسه گردانی: JFTH ʼNDʼḴTN
جفته انداختن . [ ج ُ ت َ / ت ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جفتک انداختن :
جفت و طاق سپهر درشکند
جفته ای کان تکاور اندازد.

خاقانی .


خر ز بهر دفع خار از سوز و درد
جفته می انداخت صد جا زخم کرد.

مولوی .


جفته اندازد یقین آن خر ز درد
حبذا آن کس کز او پرهیز کرد.

مولوی .


در بیابان چو گورخر میتاخت
بانگ میکرد و جفته می انداخت .

سعدی .


رجوع به جفته و جفتک انداختن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.