جلادت . [ ج َدَ ] (ع اِمص ) چستی و چابکی و دلیری . (ناظم الاطباء)(آنندراج از غیاث و کشف و صراح ). چالاکی . (ناظم الاطباء)
: همگان اقرار کردند که در مدت عمر خویش از چنین جلادت در کسی یاد ندارند. (تاریخ بیهقی ).
بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا
روم که بی تو نشینم کدام صبر و جلادت .
سعدی .
-
جلادت داشتن ؛ دلیری و چالاکی داشتن . (ناظم الاطباء).
-
جلادت کردن ؛ چالاکی و دلیری کردن . (ناظم الاطباء).
-
جلادت اثر، جلادت شعار ؛ دلیر و بی باک . توانا و قادرو شجاع . (ناظم الاطباء).