جلال
نویسه گردانی:
JLAL
جلال . [ ج ُ ](ع ص ) سطبر از هر چیزی . || معظم چیزی . || بزرگ . || بزرگ قدر. || روشن آواز. حمار جلال ؛ خر روشن آواز. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
جلال الدین پورانی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوسعید نبیره ٔ مولانا جلال الدین ابویزید و ازمشایخ معروف زمان سلطان حسین میرزا بود، شاه ...
جلال الدین تبریزی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ت َ ] (اِخ ) از بزرگان اولیاء است که در غاری در جبال کامرو ساکن بوده است . ابن بطوطه بطوری که خود مین...
استاد سید جلال الدین آشتیانی در سال 1304 خورشیدی در شهرستان آشتیان دیده به جهان گشود و بعد از طی مراحل ابتدایی تحصیلات در زادگاه خود، برای تکمیل آموخت...
جلال الدین قزوینی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ق َ] (اِخ ) رجوع به خطیب دمشقی در همین لغت نامه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جلال ماوراءالنهری . [ ج َ ل ِ وَ ءُن ْ ن َ ] (اِخ ) (حکیم ...) از شاعران است . سوزنی او را هجو کرده و او نیز شعرهای هجو بسیار داشت ولی سرانجام...
جلال الدین درگزینی .[ ج َ لُدْ د ن ِ دَ گ َ ] (اِخ ) ابن قوام الدین ابوالقاسم وزیر سلطان محمدبن محمود بوده شمس الدین ابوالنجیب امراء و ارکان د...
جلال الدین ترکستانی . [ ج َ لُدْ دن ِ ت ُ ک ِ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان بزرگ عهد اولجایتو بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 683 شود.
جلال الدین تورانشاه . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حاکم و وزیر شاه شجاع . دستورالوزراء آورده است که وی بفرمان شاه شجاع به حکومت ابرقو رسید و سپس ...
جلال الدین مینکبرنی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ک َ ب ِ ] (اِخ ) ابن قطب الدین محمد از شاهان خوارزمشاهی است .رجوع به دستور الوزراء ص 230، 235، 267، 323...