اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جلال

نویسه گردانی: JLAL
جلال . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جُلَّة، بمعنی زنبیل بزرگ برای خرما. (از اقرب الموارد). رجوع به جُلَّة شود. || ج ِ جُل ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جل شود. || ج ِ جلیلة. (منتهی الارب ). بمعنی خرمابن بزرگ بسیاربار. رجوع به جلیلة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین واقع در 12هزارگزی باختر نایین و چهارهزارگزی شمال شوسه ٔ اردستان به نائی...
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری نجف آباد و پنج هزارگزی جنوب شوسه ٔ اصفهان ...
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . واقع درپنج هزارگزی شمال باختر فلاورجان و پنج هزارگزی جاده...
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا واقع در 15هزارگزی شمال خاوری شهرضا و 4هزارگزی خاور شوسه ٔ شهرضا ب...
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است مخروبه از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دیههای سیستان که در مغرب رود هیرمند و در چهار فرسنگی آن واقع است . جلال آباد قدیمی یکی ازنارنج (نارین ...
جلال آباد. [ ج َ] (اِخ ) قریه ای است از قرای نرماشیر. این ده 86 خانوار رعیت دارد. زراعت آن خوب است . (مرآت البلدان ).
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع قدیمی بلوک زرند کرمان است . این ده 17 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ).
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع دشت آب کرمان . (مرآت البلدان ).
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع هیجروئیه بلوک زرند کرمان است . (مرآت البلدان ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۶ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.