اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جلال

نویسه گردانی: JLAL
جلال . [ ج ُل ْ لا ] (ع ص ) بزرگ . || بزرگ قدر. مونث آن جُلاّلة. (منتهی الارب ). رجوع به جلالة شود. || کلانسال و آزموده کار. (از اقرب الموارد). رجوع به جلیل و جَلال و جَل و جِل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جلال الدین حلی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) هبةاﷲ بخاری مکنی به ابوالمظفر. رجوع به جلال الدین بخاری شود.
جلال الدین خلج . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) از رجال تاریخ بشمار میرود دودمان شمس الدین غلام قطب الدین ایلیک که در هند سلطنت میکردند بدست وی منق...
اکبر جلال الدین . [ اَ ب َ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) اکبرشاه هندی . رجوع به اکبرشاه شود.
جلال الدین بکری . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) از فقیهان بزرگ شافعی است . او راست : شرح صحیح بخاری . رجوع به کشف الظنون شود.
جلال الدین بلخی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن بهاءالدین محمد مولوی . رجوع به مولوی در همین لغت نامه شود.
جلال الدین حجاج . [ ج َ لُدْ د ن ِ ح َ ج ْ جا ] (اِخ ) از شاهان هند است که در قرن هفتم در دهلی سلطنت میکرد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص...
جلال الدین رومی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) محمدبن بهاءالدین مولوی . رجوع به مولوی در همین لغت نامه شود.
جلال الدین طیار. [ ج َ لُدْ دطَی ْ یا ] (اِخ ) از زهاد و عباد مشهور است که بیشتراوقات بتلاوت قرآن اشتغال داشت . خوارق چندی بوی منسوب است . ...
جلال الدین محلی . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن ابراهیم بن احمد شافعی مکنی به ابوعبداﷲ از دانشمندان بزرگ شافعی است که در فقه ...
جلال آباد گلستان . [ ج َ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین واقع در 18هزارگزی باختر نائین و 8هزارگزی شمال اردستان بنائین ....
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.