اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جلال

نویسه گردانی: JLAL
جلال . [ ج َ ] (اِخ ) ابن یوسف تیزینی معروف به تبانی از دانشمندان قرن پنجم هجری است که ریاست حنفیه بوی مفوض گشت . ابن حجر در الدرر گوید: وی پیش از سال 500 هَ . ق . بقاهره رفت و بخاری را از علاء ترکمانی شنید. او راست : 1- منظومه ای در فقه . 2 - شرح آن منظومه . 3- شرح المشارق . 4 - شرح المنار. 5 - شرح التلخیص .6 - کتاب منع تعدد الجمعه . 7 - مختصر شرح البخاری معلطانی . وی در سیزدهم رجب سال 793 هَ . ق . وفات کرد. ۞ (روضات الجنات ص 161).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) شاه عالم . رجوع به شاه عالم جلال الدین شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) عبداﷲبن یونس مکنی به ابوالمظفر وزیر الناصر لدین اﷲ خلیفه ٔ عباسی بود. ابن قصاب که بسال 590 هَ . ق . وزارت ی...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی . لقب علی گورکان بن حسن تگین .رجوع به آل افراسیاب شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی بن ابوالحسن . رجوع به علی بن ابوالحسن زندی شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی بن بهاءالدین سام از ملوک بامیان است . وی پس از پدر هفت سال در بامیان حکومت کرد. در آن سال که سلطان...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی بن هبةاﷲ بخاری وزیر الناصر لدین اﷲ خلیفه ٔ عباسی و مردی ادیب و فاضل و فقیه بود. وی بسال 593 هَ . ق . ...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی بن یوسف بن صفار ماردینی . رجوع به علی بن یوسف در همین لغت نامه شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) عمر. رجوع به عمربن کازرونی شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) فضل اﷲ خواری از شاعران عهد سلطان تکش بود و شعرنیکو میسرود. وی با صدرالدین وزان بدیدار سلطان تکش که از عراق ...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) فیروزشاه بن ارغونشاه .رجوع به فیروزشاه جلال الدین در همین لغت نامه شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۶ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.