جلال الدین
نویسه گردانی:
JLAL ʼLDYN
جلال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن خواجه رشیدالدین وزیر تیمورتاش در ولایت روم . در زمان سلطنت ابوسعید بهادرخان (716 - 736) بود. تاریخ مغول آرد: ابوسعید منصب امیرالامرائی را درعهده ٔ امیرچوپان باقی گذاشت و پسر امیر چوپان یعنی تیمورتاش را هم بحکومت ولایت روم فرستاد و او خواجه جلال الدین پسر ارشد خواجه رشیدالدین فضل اﷲ را بسمت وزارت و استیفای بلاد روم برگزید. (تاریخ مغول ص 326).
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
جلال الدین .[ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان کندی دشناوی . رجوع به احمدبن عبدالرحمان در همین لغت نامه شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسحاق . رجوع به اسحاق سمرقندی شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسکندربن جلال الدوله کیومرث از حکام بنی اسکندر است که در قرن نهم هجری بر بخشی از مازندران حکومت داشتند....
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اکبرشاه .رجوع به جلال الدین محمد اکبرشاه شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن علی بن صدقه . رجوع به جلال الدولة حسن شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حسن بن محمد از پیشوایان صباحیه و اسماعیلیان است که پس از جلوس بجای پدر از بدعتهای وی تبر...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حمزه اندخودی مکی یکی از وزیران سلطان حسین میرزا بود که سرانجام معزول و گوشه نشین شد. (حبیب السیر چ خیام ...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) سرایی خیتنی حاکم دیاربکر. وی پس از معزول شدن ملک رضی الدین بابا بحکومت رسید. رجوع به تاریخ گزیده چ ل...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) سلیمان بن محمدسلجوقی . رجوع به سلیمان ... در همین لغت نامه شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) (سلطان ...) سیورغتمش بن قطب الدین خنتممور بعد از پدر بفرمان احمد خان بسلطنت کرمان رسید و نه سال فرمانروایی...