جلال الدین
نویسه گردانی:
JLAL ʼLDYN
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) میرمیران از والیان اصفهان است . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 664، 665، 673، 674 شود.
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان بلقینی . رجوع به احمدبن عبدالرحمان در همین لغت نامه شود.
جلال الدین .[ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان کندی دشناوی . رجوع به احمدبن عبدالرحمان در همین لغت نامه شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسحاق . رجوع به اسحاق سمرقندی شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اسکندربن جلال الدوله کیومرث از حکام بنی اسکندر است که در قرن نهم هجری بر بخشی از مازندران حکومت داشتند....
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اکبرشاه .رجوع به جلال الدین محمد اکبرشاه شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن علی بن صدقه . رجوع به جلال الدولة حسن شود.
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حسن بن محمد از پیشوایان صباحیه و اسماعیلیان است که پس از جلوس بجای پدر از بدعتهای وی تبر...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حمزه اندخودی مکی یکی از وزیران سلطان حسین میرزا بود که سرانجام معزول و گوشه نشین شد. (حبیب السیر چ خیام ...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) سرایی خیتنی حاکم دیاربکر. وی پس از معزول شدن ملک رضی الدین بابا بحکومت رسید. رجوع به تاریخ گزیده چ ل...
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) سلیمان بن محمدسلجوقی . رجوع به سلیمان ... در همین لغت نامه شود.