اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جم

نویسه گردانی: JM
جم . [ ج َ ] (اِخ ) از توابع بلوک گله دار فارس است . (مرآت البلدان ). شهرکی است بناحیت پارس از حدود سیراف ، آبادان با مردم بسیار. (حدود العالم ). شهری است بفارس که بنام جمشیدبن طهمورث شاه ایران بنیاد شده است . (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
جمع
نمایش دادن بر پرده سینما یا صفحه مانیتور یا اسکوپ - جماندن - جمیدن (در افسانه های ایران باستان جام جم یا به اختصار جم دستگاهی بوده که کاربردی همانند ت...
مخفف جام جم (باکاستن از حروف تکراری)
جام جم . [ م ِ ج َ ] (اِخ ) پیاله ٔ جمشید که ساخته ٔ حکما بود. از هفت فلک در او معاینه و مشاهده کردی . (شرفنامه ٔ منیری ). پیاله ٔ جم و پیاله ...
خاتم جم . [ ت َ م ِ ج َ ] (اِخ ) مهر حضرت سلیمان است اگر چه جم پادشاه بوده است ولی هر جا خاتم جم استعمال شود مراد مهر حضرت سلیمان است . ...
فاضل جم . [ ض ِ ل ِ ج َ ] (اِخ ) ملا حسین پسر ملا محمدجمعی . از علمای دینی اوایل قرن چهاردهم هجری و منسوب به جم در ایالت فارس است . کتابی...
شاید برگردان واژه هخامنش از زبان لاتین "achaemenid عچمنید" باشد. عجم (Ajam-Ajaam- Hajam) در زبان فارسی و در بیشتر زبانهای آسیایی مانند زبان هندی، زبا...
انگشتری جم . [ اَ گ ُ ت َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) انگشتری سلیمان . رجوع به انگشتری سلیمان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جم ء. [ ج َم ْءْ ] (ع اِ)کالبد. (منتهی الارب ). رجوع به جَمَاء و جماء شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.