جمال
نویسه گردانی:
JMAL
جمال . [ ج َم ْ ما ](اِخ ) مخلدبن مالک رازی مکنی بابوجعفر از محدثانی است که به نیشابور اقامت کرد. وی از یحیی قطان روایت دارد و از او حسن بن سفیان روایت کند. (لباب الانساب ).
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۱ ثانیه
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) ازقرای حومه ٔ شیراز است . (مرآت البلدان ج 4 ص 264).
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ )دهی است در یک فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق ارسنجان . (فارسنامه ). از قرای بلوک ارسنجان فارس است . (مرآت البلدان ج ...
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع بلوک سار کاشان است . (مرآت البلدان ).
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع حومه ٔ کاشان است . (مرآت البلدان ج 4 ص 264).
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است در آخر خاک خمسه و اول آذربایجان . (مرآت البلدان ج 4 ص 264).
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از قرای سبزوار، هوایش ییلاقی ، آبش از قنات ، این ده دوازده خانوار سکنه دارد.(مرآت البلدان ج 4 ص 264). دهی از دهس...
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ )از قرای براکوه قاینات است ، قدیم النسق . این ده تقریباً یکصد تن سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 264).
جمال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) از آبادیهای سیستان است . (مرآت البلدان ج 4 ص 264).
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 30هزارگزی باختر. موقع جغرافیائی آن جلگ...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب نظامی گنجوی شاعر معروف . رجوع به نظامی در همین لغت نامه شود.