جمال الدین
نویسه گردانی:
JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن نعمت اﷲ. رجوع به ابن خاتون در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ )یوسف عزیز یازدهمین از ممالیک برجی است که به سال 842 هَ . ق . بحکومت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 74).
علی جمال الدین . [ ع َ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) حقوقدان بود. او راست : القانون الدولی الخاص و الدولة العلیة، با شرکت بسطوروس بشارة، که در سال 189...
جمال الدین کلا. [ ج َ لُدْ دی ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نرم آب بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری در 6هزارگزی خاور سعیدآباد. موقع جغرافیایی آن کو...
جمال الدین کلا. [ ج َ لُدْ دی ک َ ] (اِخ ) موضعی است در هزارجریب . (مازندران و استرآباد رابینو ص 124).
جمال الدین حلی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین دکنی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ دَ ک َ ] (اِخ ) محمدبن نصیر از فضلا و شعرای نامدار بود. محمد عوفی گفته که او را تألیفاتی است از جمله مجلس...
جمال الدین زیدی . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن طاهربن محمد بخاری از دانشمندان بزرگ است که بدرخواست منکو قاآن ببستن رصد مشغول شد ولی درا...
جمال الدین اقرم . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) از امراء بزرگ مصر و شام در زمان ملک ناصر. رجوع شود به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 195.
جمال الدین بحرق . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن عمربن مبارک یا محمدبن عمر حمیری حضرمی شافعی فقيه نحوی لغوی . وی در علوم متداول دستی توا...
جمال الدین حاجی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) ابن تاج الدین علی شروانی یکی از وزیران موسی خان بن علی بن بایدو بود. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ...