جمال الدین
نویسه گردانی:
JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عثمان بن عمر مکنی به ابن حاجب . رجوع به ابن حاجب در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
جمال الدین خونساری . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) مشهور به آقای جمال بن آقاحسین خونساری الاصل اصفهانی المسکن و المدفن از علما و محققان بزرگ ...
جمال الدین آقسرایی . [ ج َ لُدْدی ] (اِخ ) رجوع به آقسرایی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین اردبیلی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ دَ ] (اِخ ) محمدبن عبدالغنی از مشاهیر نحویان و ادیبان بود. از تألیفات وی شرح بر انموذج زمخشری است ...
جمال الدین اردستانی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ دَ / دِ ] (اِخ ) رجوع به جمال اردستانی شود.
جمال الدین اسدآبادی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ س َ ] (اِخ ) محمدبن صفدر اسدآبادی حسینی ، آزادیخواه و متفکر و مصلح اجتماعی شرق به سال 1254 هَ . ق ...
جمال الدین رشیق القطنی . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یکی از بزرگان و شاعران زمان آباقاخان است که پس از نود سال درگذشت . این رباعی از اوست :ای ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.