اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جمال الدین

نویسه گردانی: JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی در همین لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن علی بن مهنااز اعقاب موسی الجون حسنی علامه ٔ نسابه و از اکابر فضلا و علمای انساب است . تألیفاتی ...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی . رجوع به ابن خاتون در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن فهد. رجوع به ابن فهد جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن موسی بن جعفر معروف به ابن طاوس . رجوع به ابن طاوس سیدجمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن نعمت اﷲ. رجوع به ابن خاتون در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) امام ...یکی از بزرگان ائمه مرو. هنگامی که چنگیز بسال 618 هَ . ق . مرو را محاصره کرد مجیرالملک امام جمال...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین انجو که منتسب بدیار اکبرشاه و پسرش جهانگیر بود. وی کتاب لغت فارسی خود را بحکم اکبرشاه شروع کرد و ب...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح صاحب تفسیر معروف . رجوع به ابوالفتوح حسین د...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) زکریابن محمد یا محمود. رجوع به قزوینی زکریا در همین لغت نامه شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۸ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.