اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جمال الدین

نویسه گردانی: JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ](اِخ ) محمدبن علی سراجی از شاعران است . عوفی وی را در شمار شعرای آل سلجوق ذکر کند. این چند بیت از قصیده ای که در مدح سلطان خسرو ملک گوید انتخاب میشود:
چون خواست روی خویش نمود از حجاب شب
بر روی روز بست ز ظلمت نقاب شب
سیمرغ آفتاب چو افتاد در غروب
ناگه طلوع کرد چو پر غراب شب
با لشکر نجوم برآمد ز باختر
ناچخ ز ماه ساخته رمح از شهاب شب .
رجوع به لباب الالباب عوفی چ بریل ج 2 ص 324 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) سلمان ساوجی . رجوع به سلمان ساوجی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو. رجوع به ابواسحاق اینجو در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحمان بن علی مکنی به ابوالفرج و معروف به ابن جوزی . رجوع به ابن جوزی ابوالفرج در همین لغت نامه...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحمان بن علی اموی قوصی اسنائی از مشاهیر ادبا و شعرا بود. وی به سال 550 هَ . ق . در قصبه ٔ اسناء از ص...
جمال الدین . [ ج َ لُدْدی ] (اِخ ) عبدالرزاق . رجوع به جمال اصفهانی شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبدالصمدبن ابراهیم مشهور به قاری الحدیث . رجوع به قاری الحدیث عبدالصمد در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن یوسف مکنی به ابومحمد و معروف به ابن هشام . رجوع به ابن هشام جمال الدین ابومحمد در همین لغت نام...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عثمان بن عمر مکنی به ابن حاجب . رجوع به ابن حاجب در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن یوسف بن ابراهیم مکنی به ابن القفطی . رجوع به ابن القفطی جمال الدین در همین لغت نامه شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.