اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جم ء

نویسه گردانی: JM ʼ
جم ء. [ ج َم ْءْ ] (ع اِ)کالبد. (منتهی الارب ). رجوع به جَمَاء و جماء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ذات، ماهیت، هویّت، کنه، اصل هر چیز
جمع
نمایش دادن بر پرده سینما یا صفحه مانیتور یا اسکوپ - جماندن - جمیدن (در افسانه های ایران باستان جام جم یا به اختصار جم دستگاهی بوده که کاربردی همانند ت...
مخفف جام جم (باکاستن از حروف تکراری)
جم . [ ج َ ] (اِ) پادشاه بزرگ . (برهان ). || منزه و پاکیزه را نیز گویند. (آنندراج ) (برهان ). چم ، تمیز بود : کس چه داند که روسبی زن کیست در ...
جم . [ ج َم م ] (ع ص ) بسیار. (منتهی الارب ). بسیار از هر چیز. (اقرب الموارد) : تحبّون المال حبا جماً ۞ . (منتهی الارب ). و بهمین معنی است ...
جم . [ ج َم م ] (ع مص ) پر کردن پیمانه را تا سر. || پیمودن پیمانه را بطوری که فوق پری پیمانه باشد. || گذاشتن آب را تا جمع شود. (منتهی...
جم . [ ج ُم م ] (ع اِ) نوعی از صدف . (منتهی الارب ). نوعی از صدف دریایی . ابن درید گوید: من حقیقت آنرا ندانم . (ذیل اقرب الموارد از لسان ).
جم . [ ج ُ ] (اِ) در تداول بمعنی جنب و حرکت . تصحیف و قلبی متداول از جنب . (یادداشت مؤلف ).- جم خوردن ؛ تکان خوردن . جنبیدن . (یادداشت مؤ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.