جمع کردن
نویسه گردانی:
JMʽ KRDN
جمع کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرد کردن . (فرهنگ فارسی معین ): اموال بسیار جمع کرد. || فراهم کردن . غند کردن . (فرهنگ فارسی معین ): لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله ٔ نقلیه حمل کند.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.