جناب
نویسه گردانی:
JNAB
جناب . [ ج َ ] (ع اِ) درگاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آستانه ٔ خانه . (فرهنگ برهان ). ج ،اَجْنِبه . || پالان . (منتهی الارب ). || کرانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گرداگردو کنار و گوشه ٔ سرا و خانه . (برهان ) (شرح قاموس ). || عنوانی است بزرگان را، اکنون رسماً به وکلای مجلسین و وزراء خطاب شود. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
واژه ای که در استفاده ی برتر نشان دادن "شما" به کار میرود. از دو واژه جناب(پارسی) و عالی(اربی) استفاده شده. میتوان از واژگان "شمایتان&q...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عالی جناب . [ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) لقبی است احتراماً که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند.
قشلاق جناب . [ ق ِ ج ِن ْ نا ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری اهر و 6500 گزی شوسه ٔ اهر به ...
جناب گرگانی . [ ج َ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) محمد حسین ، ملقب به شمس الدین و متخلص به ربانی . از دانشمندان است .تألیفاتی دارد، او راست : 1 - ارجوزه ...
جناب اصفهانی . [ج َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوطالب ، فرزند میرزا نصیر. ازشاعران و خطاطان اصفهان است . وی در عهد سلطان حسین صفوی سرخطنویس دیوان ...
جناب اصفهانی . [ ج َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) فتح اﷲ. از شاعرانی است که در عهد شاه تهماسب ثانی صفوی بمقامی عالی رسید و اخیراً از طرف نادرشاه به...