جنان . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِجنت . (دهار) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). ج ِ جنت ، بمعنی بهشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات از کشف اللغات و قاموس و منتخب )
: آن باهنر تویی که ز هر دانشی دلت
آراسته ست همچو ز هر نعمتی جنان .
سوزنی .
مرغزاری سبز مانند جنان
سبزه رسته اندر آنجا تا میان .
مولوی .
با تو او چون است من هستم چنان
زیر پای مادران باشد جنان .
مولوی .
رجوع به جنت شود.