اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جنب جنبان

نویسه گردانی: JNB JNBAN
جنب جنبان . [ جُمْب ْ جُم ْ ] (ق مرکب ) جنبنده . (آنندراج ) :
سپه جنب جنبان شد و کار گشت
همی بود تا روز اندرگذشت .

دقیقی .


دو لشکر بسان دو دریای چین
تو گفتی که شد جنب جنبان زمین .

فردوسی (از آنندراج ).


زمین جنب جنبان شد از میخ نعل
هوا از درفش سران گشت لعل .

فردوسی .


ز پیش صف آمد سوی قلبگاه
چو شد جنب جنبان دلیران شاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.