اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جنت

نویسه گردانی: JNT
جنت . [ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دیههای کاشان . (مرآت البلدان 4:269).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
جنت . [ ج َن ْ ن َ ] (ع اِ) بستان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بستانی را گویند که درختان آن زمین را پوشیده باشد چه در هر لفظ عربی که جیم و ...
جنت . [ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 2هزارگزی باختر زرند و یکهزارگزی شمال راه مالرو زرند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
باغ جنت . [ غ ِ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) نام محلتی در جنوب تهران نزدیک باغ فردوس .
باغ جنت . [ غ ِ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) باغی بوده است به قزوین که آنرا باغ سعادت آباد نیز خوانده اند : سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانی در سال 1...
باغ جنت .[ غ ِ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) باغی است به شیراز از بناهای حاج میرزا ابوالحسن خان مشیرالملک و آنرا حدود سال 1260 هَ . ق . ساخته است . (ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از مزارع معروف قم است . محصول عمده ٔ این مزرعه نعناع است . (مرآت البلدان ج 4 ص 369). دهی است جزء د...
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین ، در 12هزارگزی جنوب باختری قزوین و 2هزارگزی راه عمومی و در ج...
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان زهرای بخش بوئین شهرستان قزوین ،واقع در 12هزارگزی شمال باختری بوئین و 5هزارگزی راه کاروانرو ...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.