جنگ
نویسه گردانی:
JNG
جنگ . [ ج ُ ] (اِ) شتری که هنوز او را بزیر بار نکشیده باشند. || کشتی و جهاز بزرگ . (برهان ). سفینه . (فرهنگ فارسی معین ). چُنگ . || بیاض بزرگ (برهان ). دفتری که در آن اشعار و مطالب دیگر نویسند. سفینه . (فرهنگ فارسی معین ). کتابی که در آن برخی اشعار شعرای مختلف بی نظم و ترتیب گرد شده باشد، و این کلمه هندی است و همان است که ابن بطوطه جُنْق میگوید. درایران دیوان غزل یک شاعر را سفینه میگفته اند سپس جنگ هندی را که نیز بمعنی سفینه است برای دیوان اشعار گزیده ٔ چندین شاعر بکار برده اند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جنگ دیدگی . [ ج َ دی دَ / دِ ] (حامص مرکب ) آزمودگی در جنگ . رجوع به جنگ دیده شود.
جنگ آزمای . [ ج َ زْ / زِ ] (نف مرکب ) جنگ آزماینده . باوقوف در کار جنگ . (ناظم الاطباء) : شکسته شد آن مرد جنگ آزمای از آن پرسخن نامه ٔ سوفرای ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جنگ در معنی منحصر به فرد خودش دارای دو گونهاست:
جنگ فیزیکی
جنگ روانی (عصبی)
جنگ فیزیکی امری کاملاً شناخته شدهاست و لازم نیست در موردش بیش تر گف...
نوعی جنگ جدید. جنگی مبتنی بر اصول روانشناسی فردی و اجتماعی. نبرد تبلیغاتی و روانى براى مأیوس کردن، تهدید کردن، ارعاب نمودن، دلسرد کردن، نا امید کردن، ...
آگهش جنگ { زبر "گ" ، زیر "ه" در واژهء آگهش }
«جنگ داخلی»؛ فیلمی که درباره شکاف سیاسی در آمریکا هشدار میدهد صحنه ای از فیلم جنگ داخلیمنبع تصویر،A24 اطلاعات مقاله نویسنده,کارین جیمز شغل,منتقد ۹ ار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جنگ آزمایی . [ج َ زْ / زَ ] (حامص مرکب ) عمل جنگ آزما : بجنگ آزمایی برون خواست مرد. نظامی .رجوع به جنگ آزما و جنگ آزمای شود.
جنگ آوردن . [ ج َ وَ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : نه بیند کسی پشت ما روز جنگ اگر چرخ جنگ آرد و کوه و سنگ . فردوسی .تو بنش...