جنونی قالی پوش . [ ج ُ نی ِ ] (اِخ ) یا جنونی قندهاری . از شاعران است ، مجمعالخواص درباره ٔ وی گوید: حریفی است تیززبان و حراف ، موی سر گذاشت و گلیم پاره پوشیده راه میرفت . با این وضع درویشی در مجالس از اسباب و تجملات نیاکان خود سخن میراند، بااینکه از کیمیا خبری نداشت ادعای کیمیاگری کرده و عده ٔ زیادی را سرگردان و مطیع خود ساخته بود. این اشعار از اوست
: با غمزه ات از تیغ بلا یاد نیاید
کار مژه از خنجر فولادنیاید
تا صدق محبت نکند جذب دلی را
بیواسطه کس را ز کسی یاد نیاید.
جذْبه ٔ شوق زلیخا داشت یوسف را اسیر
ورنه معشوق از کجا و محنت زندان کجا؟
(از مجمعالخواص ص 287).