جواد
نویسه گردانی:
JWʼD
جواد. [ ج َ وادد ] (ع اِ) ج ِ جادّه ، بمعنی شاهراه ها. (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به جاده شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جواد. [ ج َ ] (ع ص ) سخی . مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، اجواد، اجاود، جُوَداء، جُوَدة، جود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فرس جوا...
جواد. [ ج َوْ وا ] (ع ص ) بسیارجود، و این بر خدا اطلاق گردد بخلاف سخی . (از اقرب الموارد). || سخی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ...
جواد. [ ج ُ ] (ع اِمص ) تشنگی یا شدت تشنگی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (المنجد). عطش . (از اقرب الموارد).
جواد. [ ج َ] (اِخ ) لقب امام محمدبن علی بن موسی الرضابن جعفر علیهم السلام ، امام نهم از ائمه ٔ اثناعشر، ملقب به تقی .مولد آن حضرت روز نوزد...
در فرهنگ کوچه و بازار سالهای 1370-1380 هجری شمسی در تهران، به آدم دست و پا چلفتی و کم عیار گفته می شود
حرز جواد. [ ح ِ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرزی منسوب به حضرت جواد امام محمد تقی (ع ).- حرز جواد خود کردن ؛ دائم با خود داشتن .- حرز...
جسر جواد. [ ج ِ رِ ج َ ] (اِخ ) که آنرا معبر جوات و جواد نیز گویند، در موضعی واقع است که رود کر و رود ارس به یکدیگر می پیوندند. سمت جنوب آن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
فاضل جواد. [ ض ِ ج َ ] (اِخ ) جوادبن سعیدبن جواد بغدادی کاظمی . از علمای معتبر قرن یازدهم هجری که حاوی فروع و اصول و جامع معقول و منقول ب...
جواد اقبال از چهره های ماندگار در حوزه فرهنگ و از پیشکسوتان نشر در ایران درگذشت. جواد اقبال همراه با ابراهیم رمضانی، مرحوم حسن معرفت و طهوری و چند نام...