اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جوان کردن

نویسه گردانی: JWʼN KRDN
جوان کردن . [ ج َک َ دَ ] (مص مرکب ) جوان ساختن . جوان نمودن . || مجازاً، بدولت رساندن . رونق دادن :
شاید که زمین خرقه بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت بخت تو جوان کرد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.