جوش دادن
نویسه گردانی:
JWŠ DʼDN
جوش دادن . [ دَ] (مص مرکب ) جوشانیدن چنانکه آب بر آتش . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و آن تری گوشت را دیگرباره یک جوش بدهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || بهم پیوستن دو چیز سخت چون دو تکه فلز. التصاق دادن . لحیم کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). || جوش دادن میان دو کس را؛ رفع اختلاف آن دو کردن . میان آن دو آشتی و هم آهنگی بوجود آوردن .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.